شاه دیوونه های زنجیری...
________________________________
چه کسی میگوید دیوانگان میخندند
من خودم گهگاهی گریه میکنم ...
________________________________
خیلی از مطالبی که اینجا قرار میدم مال خودم نیست، ولی چیزایی رو میزارم که دوست دارم
همین...
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دیوونه خونه
و آدرس
divune-khune.loxblog.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
بعدش سوال میشد برام چرا هر وقت پدرش میره سفر این پیداش میشه یا هر وقت پدرش میومد این یهو غیبش میزد ؟؟!؟؟!؟!؟!!؟
وقتی زیر نویس انگلیسی رو دیدم , فهمیدم این دوست پسر مادرش بوده.......
این روزا اگه بخوایم تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدیم، مردم ایران کچلهای چاقی هستند که ناتوانی ج.ن.س.ی دارن و میخوان یک هفتهای ویزای کانادا بگیرن!!والااااااااااااااا
ایـــــــــــــــــــران جائیســـــــــــــــت که ...
اگه یه زن به شوهرش خیانت کنه سنگسارش میکنن ...
ولی اگه یه مرد به زنش خیانت کنه به زنش میگن بیشتر به شوهرت برس!!!
دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,
توسط یه دیوونه
گویند کریم است و گنه می بخشد……گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم...
دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,
توسط یه دیوونه
نزدیک ترین آدم به تو اون کسیست که از دورترین فاصله همیشه به فکرته.....
جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,
توسط یه دیوونه
سه دسته از آدما هستن که خیلی رو مُـــخن :
1- اونایی که وقتی داری فیلم می بینی فکر میکنن تو نمی فهمی و هی واست توضیح میدن
2- اونایی که وقتی کنارت ایستادن برای اینکه حواست به حرفاشون باشه هی با آرنج به پهلوت میزنن
3- و اونایی که وقتی داری با تلفن صحبت میکنی هی میپرسن کیه؟ کیه؟اين مورد آخر مثل خودمه
[After Sept. 11th, one company invited the remaining members of other companies who had been decimated by the attack on the Twin Towers to share ! their available office space.
بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد ، یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.
At a morning meeting, the head of security told stories of why these people were alive... and all the stories were just:
در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود:
The 'L I T T L E' things.
چیزهای کوچک
As you might know, the head of the company survived
that day because his son started kindergarten.
مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود.و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت
Another fellow was alive because it was
his turn to bring donuts.
همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد
One woman was late because her
alarm clock didn't go off in time.